نماد"ی برای فرهنگ سازی"

صفحه ی شخصی میر محمد مطهری موید

نماد"ی برای فرهنگ سازی"

صفحه ی شخصی میر محمد مطهری موید

خاطره های تشکیلاتی 1

میر محمد مطهری موید | دوشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۰ ق.ظ | ۰ نظر

تشکیلات

p3

بسم الله الرحمن الرحیم


قصد دارم طی مطالب دنباله داری خاطرات و تجربیات تشکیلاتی خود و دوستانم را ثبت کنم. عموم این خاطرات و مسائل در دفترچه ی یادداشت کار های روزانه ای که در آن سال ها داشتم یادداشت شده است. انشالله که مفید باشد .

ممکن است در پست های نخست به نظر برخی دوستان مطالب خیلی عمیق و یا قابل استفاده نباشد. ولی لازم است کمی صبوری کنید. این نوعی خاطره نگاری است که به مرور تکمیل میشود . همچنین سن وبلاگ کم است و تا پخته شدن و تکمیل مطالب راه باقیست . 

ممنونم که مطالب را دنبال میکنید. 

انشاءالله این بلاگ و به موازات آن صفحه ی اینستاگرام بنده هر هفته دو بار به روز خواهد شد . 

...

...

...

در اولین صفحات دفترچه یادداشتم نوشته ام : 

89/1/23

طبقه ی سوم کتابخانه

مدیر فرهنگی : شیرزاد . از آن جا به مدیر دانشجویان : اکبری . از آن به الله وردی زاده : خوابگاه ها . و از آن به اتوماسیون غذا 

...

آخرین روز های دبیری برادر یاری بود 

تا جایی که به یاد می آورم فکر میکنم برای سخنرانی، مهمانی دعوت کرده بودند و یا شاید هم نماینده ی اتحادیه برای برگزاری انتخابات سالانه ی دفتر جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه ارومیه به ارومیه قرار بود بیاید . در هر حال مهمانی قرار بود به ارومیه بیاید که باید برای اسکان و غذای او هماهنگی های لازم را با دانشگاه انجام میدادیم . 

برادر یاری، پیگیری نامه های این کار را به من سپرد . من در آن موقع فکر کنم قائم مقام واحد سیاسی یا آموزش بودم. تازه کار بودم و بار اولی بود که میخواستم پیگیری نامه ای اداری را در دانشگاه انجام دهم . من و یاری در دفتر خوابگاهی روی صندلی های سیاه نشسته بودیم . سید ابولفضل حسینی ( دبیر اسبق ) هم در قسمت پشتی دفتر خوابگاهی بود . یادم نمی آید که فرد دیگری هم در دفتر بود یا نه. من نمیدانستم باید این نامه ها را کجا ببرم و از چه کسانی امضا بگیرم. حتی نام مسئولین مربوطه و محل دفتر آنها را هم نمیدانستم . به علیرضا یاری گفتم نمیدانم باید کجا و پیش چه کسی بروم، لطفا مرحله به مرحله با آدرس بگو باید پیش چه کسی بروم. 

برادر یاری گفت: اول نامه را پیش مدیر فرهنگی میبری . گفتم اسمش ؟ گفت شیرزاد . گفتم کجاست ؟ گفت طبقه ی سوم کتابخانه مرکزی. شیرزاد امضا میکند و به اکبری ارجاع میدهد . اکبری کجاست ؟ همان کنار دفتر شیرزاد . او هم برای الله وردی زاده، مسئول خوابگاه ها و اتوماسیون می نویسد که باید هر نامه را به همان قسمت ببری و بن غذا برای مهمان بگیری. همه ی مراحل را یادداشت کردم.

این ها را که توضیح داد از آن طرف کتابخانه های دفتر خوابگاهی که در واقع دفتر را به دو قسمت تقسیم میکرد، سید ابولفضل حسینی گفت: گفتن ریز مراحل کاری که باید بچه ها بکنند شخصیت آن ها را پایین می آورد . 

...

من ریز مراحل را پرسیدم و کار را انجام دادم

لیکن هنوز هم فکر میکنم اگر یاری همه ی مراحل را به من نمی گفت، از پسش بر نمی آمدم. سید ابولفضل راست می گفت اما چاره ای نبود. یا باید قبلا یکی دو بار با یک نفر کار بلد همراه می شدم که مسیر ها و آدم ها و مسئولیت ها را یاد بگیرم و یا باید همه را مرحله به مرحله می نوشتم.

پیشنهاد می گنم عزیزان وقتی که برای نامه نگاری ها و امضا بازی ها می روند، یکی دو تا از جدیدتر ها و اعضای تازه وارد را با خود همراه کنند تا مسیر را یاد بگیرند. 

سخت ترین و عذاب آورترین کارها در فعالیت تشکیلاتی دانشجویی، دنبال امضای نامه ها دویدن است . سر و کله زدن با عده ای ( این قسمت توسط نویسنده حذف شد . ) .

التماس دعا



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی