نماد"ی برای فرهنگ سازی"

صفحه ی شخصی میر محمد مطهری موید

نماد"ی برای فرهنگ سازی"

صفحه ی شخصی میر محمد مطهری موید

خاطره های تشکیلاتی 3

میر محمد مطهری موید | شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۵:۲۰ ب.ظ | ۴ نظر

تشکیلات


کشاورز و مطهری و شیرازی



بسم الله الرحمن الرحیم


قصد دارم طی مطالب دنباله داری خاطرات و تجربیات تشکیلاتی خود و دوستانم را ثبت کنم. عموم این خاطرات و مسائل در دفترچه ی یادداشت کار های روزانه ای که در آن سال ها داشتم یادداشت شده است. انشالله که مفید باشد .

مطالبی که عینا در دفترچه یادداشتم نوشته ام را بصورت خمیده ( ایتالیک ) نشان دار کرده ام

...

قرار بر این بود که در این مطلب به جلسه ی آشنایی برادران کاندیدا، شب انتخابات شورای مرکزی، که در دفتر خوابگاهی تشکیل شد بپردازم. این جلسه برای آشنایی کاندیدا های شورای مرکزی با یکدیگر تشکیل شد. در این جلسه کاندیدا ها خود را معرفی کردند و نظراتشان را در مورد جاد و انتخابات شورای مرکزی بیان کردند. به جز مطالبی که یادداشت کرده ام چیز دیگری از صحبت های دوستان به یاد ندارم.

در دفترچه نوشته ام : جلسه قبل از انتخابات - 89/1/23 ساعت 12:30 شب

برخی از برادران کاندیدا در آن جلسه حضور نداشتن. نکاتی از صحبت های هر کدام از حاضرین را یادداشت کرده ام که در ادامه می آید:

دوست خواه : در هیات کار کرده. جامعه باید جذبه داشته باشد و آپدیت باشد. جامعه راکد است. باید جذب نیرو و آموزش داشته باشیم. اگر رای نیاورم هم کار میکنم.

کشاورز: شورای مرکزی بوده. واحد اجرایی و آموزش. کارهایی تا امروز شده است. باید توی گود باشی. تاکید بر کار تشکیلاتی. در کانون های مسجد فعالیت داشته است.

شیرازی: دوسال در جامعه بوده. معاونت مالی

مطهری: حرف های خودم را ننوشتم

فراشی: ورودی 85 ریاضی. به خاطر دل خودم کار میکنم. دبیر انجمن علمی ریاضی. کانون قرآن

زبردستی: فعالیت در بسیج و کار فرهنگی. حضور در برنامه های مختلف و داشتن مسئولیت در آنها. هدف از حضور یاد گیری است.

زارعان: در تشکل فعالیتی نداشته. حضور در هیات محله و کانون های فرهنگی

پیام ( حضور نداشت. یاری معرفی اش کرد): پرسنلی بسیج بوده است

نادعلی: اهل نیشابور. شورای استانی انجمن دانش آموزی در خراسان. ngo فیزیک دانان جوان به صورت کشوری. مسئول فرهنگی بسیج دانشجویی. بسیار فعال در نشریه


یاد آوری خاطرات قدیمی و صحبت های دوستان دل نشین است. آن شب هیچ کس نمیدانست فردا قرار است چه شود. فکر هایم را کرده بودم. فکر میکردم علی کشاورز به دلیل تجربیه بیشترش در شورا دبیر میشود و خودم هم دوست داشتم مسئول واحد آموزش باشم و زینلیان هم قائم مقامم شود. هرگز فکرش را نمیکردم که چند روز دیگر به عنوان دبیر جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه ارومیه انتخاب شوم. 

شب بعد از آن که دبیر شدم، علیرضا یاری مواردی را به من متذکر شد که در دفتر چه ام با عنوان وصایای یاری نوشته ام:

  1. جذب نیرو
  2. گرفتن لیست از کارپرداز( خیری)
  3. گرفتن کیس ها از تعمیرگاه-راه اندازی دفاتر دامپزشکی و علوم با کامپیوتر
  4. پیگیری دفتر در دانشکده فنی
  5. تعیین دبیر و مسئول واحد خواهران تا قبل از اتمام اردیبهشت برای تمام دانشکده ها
  6. تحویل گرفتن اموال از کسانی که اموال دست آنها است
  7. یک ضبط دست کانون قرآن داریم که نمیخواهد بگیریدش
  8. لیست اموال تمام دانشکده ها را در بیاورید
  9. خواهران بعد از ساعت 2 در هیچ دفتر دانشکده ای نباشند. امنیت ندارد. مگر با اجازه مستقیم دبیر
  10. شارژو تعمیر کارتریج پیرنتر
  11. اردو مشهد از حالا پیگیری شود. فقط برای ورودی های 88 
  12. گرفتن اشتراک نشریات کشوری
  13. ترمی یک جلسه دیدار با شکری نیا
  14. ارتباط مستمر با نهاد دانشگاه
  15. حضور مستمر در مجامع ماهانه اتحادیه
  16. تمام اعضای شورای مرکزی در کنگره اتحادیه شرکت کنند
  17. حضور در همایش های سالانه اتحادیه
  18. ارتباط مستمر با دفاتر دانشگاه های دیگر
  19. خرید یک عدد موبایل برای دبیر دفتر
  20. گرفتن خط با صفر آزاد برای دفتر مرکزی
  21. گرفتن مراسم دعا و زیارت در دفتر خوابگاهی
  22. سعی در تجهیز کتابخانه ها
  23. راه اندازی ارگان رسمی جامعه اسلامی دانشجویان
  24. گذاشتن ریش ( برایت حرف در می آورند)
  25. گرفتن اتاق 101 آزادگان که همیشه دست بچه های جامعه اسلامی بوده است
عمل به خیلی از این توصیه ها هنوز هم میتواند موضوعیت داشته باشد.

التماس دعا

نظرات  (۴)

  • علی کشاورز
  • سید جان خدا قوت. واقعا دست مریزاد بابت این مطالبی که تو وبلاگت قرار دادی. ای کاش خاطرات و بحث هایی که روز انتخاب واحدها ی شورا بین اعضا صورت گرفت رو هم یذاری. روزای خیلی خوبی بود پر از شور و حرارت برا ایجاد یه تغییر. من که کلی حال کردم. خدا خیرت بده داداش.
    پاسخ:
    سلام علی جان. 
    نمیدونم اون صحبت ها رو یادداشت کردم یا نه. ولی یادم رفته تقریبا . کلیت اتفاقات یادمه نه صحبت ها. 
    شما اگه یادته کمک کن .
    خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم کامنت گزاشتی

    گزاشتن نه، گذاشتن.

    ....

    ب.ن:

    چرا به علی جان نمیگی سیّد نیستی ؟؟؟؟؟

    پاسخ:
    ممنون از تذکر شما . اصلاح شد .
    ... 
    علی جان میدونن. تقریبا همه دوستان من میدونن که بنده مادرم سیده و به همین دلیل اول اسمم "میر" هستش
    ولی از سر لطف باز هم خیلی ها منو سید صدا میکنن . 
    فکر میکنم به همشون هم گفتم این موضوع رو ولی خیلی هاشون نظر برخی بزرگان رو بهم میگن که 
    از نظر اونا کسانی که مادرشون سید هستش هم یکمی سیدن 
    ...
    خوب بود اگر خودتون رو معرفی میکردید: خانومی که میدونه من سید نیستم و فکر میکنه برادر من این رو نمیدونه !
    خودم هم به خودم دارم شک میکنم !
    التماس دعا
    پیشنهاد میکنم اون دسته از علمای بزرگوارمون که مادرشون سیده، عمامه خاکستری ببندن!!
    پاسخ:
    این روزا توصیه زیاده. گوش شنوا کم شده. 
    وجه تسمیه ی اسم شما چیه ؟
  • توحید محمدزاده
  • چه جالب!!!
    پاسخ:
    خیلی جالبه 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی