انگار که ...
داستان
بسم الله الرحمن الرحیم
تا از مغازه خارج میشوم "مشتری بعد از من" با سرعت و شدت از داخل بیرون میپرد.
انگار که دنبال کسی بگردد چپ و راست را نگاه میکند و انگار که گمشده را پیداکرده باشد بهسرعت توی پیادهرو میدود و فریاد میزند : آهای سرباز ...
سربازی را آنطرف تر میبینم انگار که چیزی نشنیده باشد میپیچید توی کوچه درحالیکه "مشتری بعد از من" به دنبال او میدود و صدایش میزند .
پیر مردی با موهای سپید و صورت و هیکلی لاغر و خط ریشی به سبک فیلمهای تاریخی انگلیسی، کناری نشسته و انگار همهچیز را میداند . بدون آنکه مخاطبی خاص داشته باشد ولی طوری که اطرافیان بشنوند میگوید :" همینه دیگه سربازا رو گشنه ول میکنن توی خیابون . معلومه که جنس بلند میکنن ." و با لبحندی کوچک ، چانهاش را میخاراند .
دخترکی که شاید بهزحمت هجده سال داشته باشد نفسی صدادار به داخل ریههایش میکشد و همزمان دست راستش را که به کیف بند نیست جلوی دهان سرخش میگیرد و نگاهش را از پیرمرد به همراهش میچرخاند .
همراه دخترک درحالیکه حواسش به او نیست سری تکان میدهد که انگار از نزدیک در جریان همهچیز بوده .
مردم را نگاه میکنم . از کسانی که در تیررس صدای پیرمرد مو سپید هستند ، چندنفری برمیگردند تا "مشتری بعد از من" که دنبال سرباز میدود را تماشا کنند .
یکی دو نفر بیتفاوت راه خود را ادامه میدهند . دو جوان هم برای گرفتن سرباز چند قدم برمیدارند اما باز میایستند و تماشا میکنند .
مغازهدار از مغازه بیرون میآید . رو به مسیر دویدن "مشتری بعد از من" میکند و بعد رو به من . صدایش درون دالانهای پیادهروی مغزم میپیچید ، نگاهم به سمت پیرمرد میچرخد ، او حالا دارد با چند جوان که اطرافش هستند حرف میزند . نمیتوانم خوب بشنوم که چه میگوید . صدای نبض کلمات مغازهدار تمام اعصابم را تحت کنترل درآورده : "چی شد ؟ بقیه ی پول اون سرباز رو تونست بش بده ؟"
هنوز پوزخند بر لب پیرمرد و دست راست دخترک بر جلوی دهانش و چشمان همراهش روی عابری دیگر و نگاه عدهای بر مسیر مانده است .
پ.ن: یکی از مخالفان محکم اصطلاح رایج این روزهای تلویزیون جمهوری اسلامیام. نصیحت قضاوت نکنیم صد در صد توصیهای در سبک زندگی لیبرال است.
این پست به دنبال ترویج این ایده نیست.
توصیهی اسلام این است:از ظن پرهیز کنید.
1- بدون علم راجع به چیزی قضاوت نکنید.
2- بدون آنکه مصداق تفتیش عقاید یا تجسس شوید یا غیبت کنید؛ کسب علم وظیفه است.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ
انشاءالله بهشرط بقا، در آینده پستی در مورد نقد ایدهی قضاوت نکنیم خواهم نوشت .
التماس دعا